نوشته شده توسط : محمد

راز زندگي
 

روزي پسرك هشت ساله‎اي به مرد سالخورده‎اي نزديك شد كه مقابل چاه آرزويي‎ ايستاده بود، مستقيم به چشمان او نگريست و گفت: «مي‎دانم كه شما خيلي عاقل و فرزانه هستيد. مي‎خواهم راز زندگي را از شما بپرسم‎».
    مرد سالخورده نگاهي به پسرك انداخت و گفت‎: «من در طول زندگي‎ام‎، چيزهاي‎ زيادي ياد گرفته‎ام و مي‎دانم كه راز زندگي در چهار كلمه خلاصه مي‎شود. اولين‎ كلمه‎، انديشيدن است‎. يعني خوب درباره ارزش‎ها و معيارهايي بينديش كه‎ مي‎خواهي مطابق با آن‎ها زندگي كني‎.
    دومين كلمه‎، باور كردن و ايمان داشتن است‎. يعني خودت را مطابق با انديشه‎هايي‎ كه براساس معيارها و ارزش‎هاي زندگي‎ات صورت داده‎اي‎، باور كن‎.
    سومين كلمه‎، آرزو كردن است‎. يعني آرزوي چيزهايي را در سر بپروران كه براساس‎ باورت به خود و ارزش‎ها و معيارهاي زندگي‎ات مي‎تواني به آن‎ها برسي‎.
    چهارمين كلمه‎، جرأت داشتن است‎. يعني به خود جرأت بده تا آرزوهايت كه‎ براساس باورت به خود و ارزش‎هايت در زندگي در سر پرورانده‎اي‎، به واقعيت‎ تبديل كني‎».



:: برچسب‌ها: راز زندگي ,
:: بازدید از این مطلب : 1905
|
امتیاز مطلب : 135
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33
تاریخ انتشار : شنبه 13 فروردين 1390 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد